تراوشات یک ذهن

ساخت وبلاگ
۱.بعد چند سال دوست قدیمی تو تلگرام پیام داده.این کسی بود که جواب اس ام اس فوری و مهم رو هم نمیداد و من همیشه دنبال موقعیتی بودم که تلافی اینکار زشت و ناپسندش رو دربیارم که طبق معمول نتونستم و جواب دادم

۲. سه چهار سال هست به خاطر حساسیت شدید انگور نخوردم اگر خدا به شما توانایی خوردن این میوه بهشتی رو داده خدا رو شکر کنید و انگور بخرید و بخورید و جای ما رو هم خالی کنید.مخصوصا قرمزاش.اصلا هم حسودی نمیکنم نقطه.

۳.اگر تو شهریور جایی میرین تو رو خدا خیلی خیلی تو جاده رعایت کنید .متاسفانه جند تا خبر بد شنیدم از اینور و اونور.

۴.اینکه به یه زن بگن پرچم سوریه رو دستت بگیر برو تو ورزشگاه بشین عین توهین به ملته.یعنی چی آخه.آدم حس خود فروختگی بهش دست میده.بابا ما زن ها که تو خونه فوتبال میبینیم حالا بیایم اونجا بشینیم ببینیم مگه چی میشه.

۵.دختره چنان تو پمپ بنزین به کج کلاه نگاه میکرد دلم میخواست بزنم چشاش رو دربیارم.صد البته به کج کلاه چیزی نگفتم.چون جنس مذکر  ظرفیت نداره اون موقع فکر میکنه خیلی خوشگله از من نصیحت اگه جنس مذکری تو زندگیتون هست همش بگین تو زشتی و من از همه خوشگل ترم 

جدی میگما...

نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۶ساعت توسط پرنسا (paransa)|

سلام علیکم...
ما را در سایت سلام علیکم دنبال می کنید

برچسب : تراوشات, نویسنده : 2yevariharvari32 بازدید : 235 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 17:15