یادش بخیر یه زمانی بود تو خونه میخوابیدم مامانم افطاری درست میکرد.روزهای زمستونی کوتاه نصف بیشترش که مدرسه بودیم سه ساعت باقی مونده رو هم استراحت میکردیم.مادرم هیچ کاری نمیداد انجام بدم میگفت روزه ای خسته میشی.حالا بیاد ببینه زبون روزه تازه سفره صبحونه ناهار هم باید بندازم.با این روزهای بلند که هر چی نگاه میکنی به ساعت کش میاد.
چند روز پیش یه فایلی اومد برام مناجات سحر سید جواد ذبیحی.زمان های قدیم از رادیو پخش میشده.نکته جالبش اینه که آواز به زبان فارسی هست وبسییییارزیبا. حال ندارم آپلود کنم .تو گوگل سرچ کنید میاد براتون.
سلام علیکم...برچسب : نویسنده : 2yevariharvari32 بازدید : 238